
در آن لحظههای هولناک که آسمان از آتش شکافت و زمین از فریاد انسانها لرزید، عددها دیگر فقط رقم نبودند.
۶۲۷ شهید… نه فقط نام، که ستارگانی خاموششده در آسمان یک ملتاند. و ۴۸۷۰ پیکر زخمی، که هر زخمشان، حدیثی است از جنایت، از دردی که باید جهانی آن را بفهمد. ۸۶ درصدشان در همان دمِ حادثه، بیکفن و بیفریاد، آغوش خاک را بوسیدند…
این آمار نیست.
این صدای فرو ریختن یک شهر است.
این فریاد مادریست که کودکش را در آتش گم کرد.
این بغض پزشک جوانیست که دست خالی ایستاد، اما نایستاد… این فریاد آتشنشانیست که با دستان سوخته، شعله را عقب زد تا شاید زندگی از زیر آوار دوباره نفس بکشد.
در آن لحظات تاریک، این سفیران نور بودند؛
پزشکان، که در هیاهوی مرگ، زندگی را بخیه زدند.
امدادگران، که دل را سپر کردند تا زندهای را از دل دود بیرون بکشند.
آتشنشانان، که در آغوش آتش رفتند تا قلبی دیگر بتپد. و ما، ملت ایران، هرگز فراموش نخواهیم کرد که چه کردند و چه بر ما گذشت.
آنان که جنگ میآفرینند، خاک را آلوده میکنند، انسان را میسوزانند، و آسمان را از ستاره تهی میسازند.
اما ما، ملتی که در سختی زاده شدهایم، در زخم ریشه داریم، و در خون، برمیخیزیم. زندهباد آنکه میسازد، نه آنکه ویران میکند.
زندهباد آنکه نجات میدهد، نه آنکه میکُشد.
زنده باد ایران زنده باد جانفشانان وطن نفرین بر جنگ، که فقط مرگ میکارد و داغ بر دل مادران
دکتر غلامرضا زمانی، متخصص جراحی عمومی
نظرات کاربران